نام اصطلاح | مفهوم اصطلاح |
نرد | معنی بازی تخت نرد (در واژگان فارسی به معنی “چوب”) |
نراد | فردی که نرد بازی میکند؛ بازیکن بازی تخته نرد |
چیدن | قرار دادن مهره ها برای آغاز بازی در زمین |
تاس ریختن | پرتاب کردن تاس از درون تاس ریز به روی زمین تخته نرد |
تاس گرفتن | قرار گرفتن تاس بر روی یک عدد بخصوص |
تاس موافق | تاسی که در آن لحظه مورد علاقۀ بازیکن است |
تاس مخالف | تاسی که در آن لحظه مورد علاقۀ بازیکن نیست |
تاس بالا | تاسهایی که اعداد بزرگتر دارند |
تاس پایین | تاسهایی که اعداد کوچکتری دارند |
جفت | زمانی که هر دو تاس اعدا مشابه بیاورند |
دو کور | زمانی که هر دو تاس جفت یک 1 بیاورند |
دو شش | زمانی که هر دو تاس جفت 6 بیاورند |
افشار | به معنی خان افشار به خانه شماره 5 زمین خود و حریف |
افشارگیری | تصاحب خانه 5 خود و یا حریف |
اسیر | دو مهرهای که در زمین حریف و در خانه 24 قرار دارند |
فرار | خارج کردن مهره از تیررس حریف و انتقال آن بر روی دیگر مهرههای خودی |
خال خان | خانه شماره 1 در زمین خودی |
درب خانه | خانه شماره هفت هر بازیکن |
کوه خانه | خانهای که در آن بیشتر از 5 مهره قرار داشته باشد |
خانه مرشد | خانه شمارۀ 3 زمین خودی |
ته خانه | خانههای انتهای زمین خودی |
خانه آزاد | خانه(هایی) که مهره در آنها قرار نگرفته باشد |
مایه | مهرهای که روی دو مهرۀ خود یا تک به صورت یدکی باشد و آماده تصاحب خانههای آزاد با تاس بعدی باشد |
دش | مخفف دو 6 |
مارس | وقتی حریف هنوز هیچ مهرهای برنداشته. اما شما تمام مهرههای خود را از بازی خارج کردهاید |
سگ مارس | زمانی که حریف هنوز در زمین شما مهره دارد و شما همه مهرههای خود را خارج کردهاید |
ماره | سگ مارس |
زدن | کشته شدن مهرۀ تک؛ که باید برگردد و از زمین حریف بازی را شروع کند. |
گشایش | حرکت اول بازی |
داو ( دو ) | دو برابر کردن نتیجه بازی |
دوبرگرد | یعنی داو (دو یا دبل) حریف را به خودش بازگرداندن |
پل | مهرههای خانۀ شمارۀ 13 که نقش پل برای فرار دو اسیر را بازی میکنند |
تاس ریز | استوانههایی که تاس در داخل آنها قرار گرفته و با کمک آنها به روی صفحه ریخته میشود |
قات کردن | انتقال مهره به روی مهرههای خودی |
بازی به دو | بازی که امتیاز برد آن بازی 2 شده و داو یا دبل رد و بدل گردیده است |
گشاد دادن | وقتی که شما یک مهرۀ تک را در خانهای قرار میدهید و حریف میتواند آن را بزند |
نشستن | قرار گرفتن مهرۀ کشته شده از روی پیشخوان به روی زمین |
گشاد بازی | وقتی که همه مهرهها رو تک بدهید، به دلیل احتمال باخت زیاد و ریسک بازی را افزایش دهید |
بازی تأخیری | وقتی که منتظر گشاد دادن حریف باشید و در خارج از زمین حریف خانه گرفتهاید |
شستن بازی | پایان دادن به بازی مساوی با توافق دو حریف |
پوشش | بستن یک مهره تک با مهرۀ دیگر |
تعطیل است | وقتی به کار میرود که مهره کشته شده در زمین حریف ننشیند |
حملۀ برق آسا | بازی هجومی و کشته گرفتن از حریف در زمین خودی |
حکم تاس | بازی که به اجبار و با هدف بازی کردن هر دو تاس باشد |
شش بش | تاس شش پنج |
کعبتین | تاس |
دست به مهره | در صورتی به کار میرود که دست شما هر مهرهای را لمس کند، ملزم به بازی با همان مهره باشد |
خوردن مهره | خارج کردن مهرهها از بازی و برداشتن مهرهها در انتهای بازی از زمین |
باز کردن خانه | برداشتن یک مهره و آزادسازی خانهای برای نشستن یا زدن حریف |
مفت بر | بردن بازی به سادگی |
مفت باز | واگذار کردن بازی به راحتی |
شکستن | یعنی مهرههای موجود در یک خانه را نصف کردن و در خانه یا خانههای دیگر قرار دادن |
رجز خوانی | جنگ لفظی و کُرکُری به شوخی و دوستانه بین دو بازیکن |
تاس آینه | تاسی که عدد آن مشخص نیست و روی لبۀ زمین بازی یا مهره قرار بگیرد. |
وینشیر | یکی از نامهای قدیم بازی تخته نرد |
نردشیر | یکی از نامهای قدیم بازی تخته نرد |
لنگر پایین | با دو مهره گرفتن خانههای یک، دو و سه حریف |
لنگر بالا | با دو مهره گرفتن خانههای چهار، پنج و شش حریف |
پیشخوان(بار) | به معنی قسمت بلند میان زمین بازی که زمین را به دو نیمۀ مساوی تقسیم میکند |
خان | هر یک از 24 خانۀ بازی تخته نرد |
سد | به معنی بستن راه حریف |
شش در کردن | بستن شش خانۀ متوالی که در هر خانه دو مهره قرار گرفته باشد؛ به طوری که حریف قادر به گذشتن از مهرههای شما نباشد |